ماد ر،خدا بهترین حافظ من است

 


وقتى حضرت محمد(ص ) سه ساله بود, روزى به دایه اش حلیمه گفت :

مادر! روزها برادرانم کجا مى روند؟ عزیزم آنها گوسفندان را به صحرا مى برند.

مادر, چرا مرا با خود نمى برند؟ آیا مایلى بروى ؟ بله مادر.

حلیمه روز بعد محمد(ص ) را شستشو داد و موهایش را روغن زدو به چشمانش سرمه کشید و یک مـهره یمانى که به نخ کشیده بود, براى محافظت او به گردنش آویخت .

آن طفل سه ساله که این عمل را خرافى مى دانست , مهره را با آزردگى از گردن درآورد و گفت : مادر, خدابهترین حافظ براى من است .

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.