آرشیو برای: "تیر 1399"
اعمال روز دحوالارض
جمعه 99/04/27
◽️یکی از اعمال روز دحوالارض خواندن دعايى كه شيخ در كتاب «مصباح» فرموده: خواندن آن مستحبّ است: 🔹اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ… بیشتر »
هشت سال و پنج ماه و 25 روز ...
جمعه 99/04/27
به مردم بگویید امام زمان پشتوانهی این انقلاب است 🔻 بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که بهطرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم. داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود… بیشتر »
آثار نوافل در کلام آیت الله طباطبایی
جمعه 99/04/27
نوافل نوری دارد که انسان را به انجام واجبات بلکه به ترک محرمات میکشاند، لذا از آثار مثبت آن نباید غافل بود و نباید خود را از آن محروم ساخت. ببینید یک روز که به نماز شب موفق میشوید با شبی که موفق نمی شوید چه قدر فرق دارد. ملاحظه نمایید شبی که به نماز… بیشتر »
شعر پروانه عاشق
سه شنبه 99/04/17
پروانه عاشق تو کوچه های انتظار… پروانه ای دیوانه وار .. چشم انتظار یار… دلش چه بیقرار .. تا ببینه رخ یار .. غافل از موانع راه … پروانه خورد به دیوار… پروانه افتاد تو راه. .. پروانه بالش شکست .. همون جا آروم نشست… بیشتر… بیشتر »
عوامل موثر بر لطافت روح
دوشنبه 99/04/16
🔹 برای لطافتِ روح مسیرها و عوامل مؤثري هست، ما بايد آن عوامل مؤثر را بشناسيم. اگر آنها را بشناسيم و در سلوکمان مراعات کنيم بيشتر نتیجه خواهيم گرفت. 🔸 اين لطافت چيز محدودي نيست، از نقطهاي که شروع ميشود تا بينهايت ادامه دارد؛ چون… بیشتر »
مامان کاش من جای مرد عرب بودم...
دوشنبه 99/04/16
مولای مهربانم? دیروز خانم معلم پسرم در گروه کلاس اول ب پیام فرستادند … سلام پسرای گلم…. داستان درموردامام رضا(ع )بنویسیدوبرام بفرستید آفرین به شما تافردا عصر بفرستید.. به پسرم گفتم : محمدجان من سه تا داستان از زندگی امام رضا علیه… بیشتر »
مامان کاش من جای مرد عرب بود ...
دوشنبه 99/04/16
مولای مهربانم💞 دیروز خانم معلم پسرم در گروه کلاس اول ب پیام فرستادند … سلام پسرای گلم…. داستان درموردامام رضا(ع )بنویسیدوبرام بفرستید آفرین به شما تافردا عصر بفرستید… به پسرم گفتم : محمدجان من… بیشتر »
سلام دخترم خوش آمدی...
جمعه 99/04/13
مولای مهربانم? السلام علیک یا حجه الله فی ارضه… سلام امام زمانم.. امروز جمعه متعلق به شماست… آقای من ، من در این روز میهمان و پناهنده به توام … و تو ای مولای من بزرگواری از فرزندان بزرگواران… و از سوی خدا به پذیرایی و پناه دهی… بیشتر »
دعای اذن دخول حرم امام رضا علیه السلام
جمعه 99/04/13
اَللَّهُمَّ اِنّی وَقَفْتُ عَلی بابٍ مِنْ اَبْوابِ بُیوتِ پروردگارا! من پشت در یکی از درهای خانههای نَبِیک صَلَواتُک عَلَیهِ وَالِهِ وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ پیامبرت ایستادهام و منع نمودی از اینکه مردم یدْخُلُوا اِلاَّ… بیشتر »
پیرزن انگار دوباره خواب می بیند ...
سه شنبه 99/04/10
مولای مهربانم? فهمیده بود انگار که خوابش راست است ، صبح بیدار شد و شروع کرد به تمیز کردن خانه اش ، مهمان عزیزی دارد امروز ! فرش ها را شست ، اسباب پذیرایی از آقا را حسابی جفت و جور کرد ، حیاط را شست و آب حوض فیروزه ای اش را عوض کرد . … بهترین… بیشتر »
ما کسی را غیر از طلاب نداریم
سه شنبه 99/04/10
در تشرفی که آیتالله الهی طباطبائی (برادر علامه طباطبائی) به محضر حضرت بقیةالله (عج) داشتند، حضرت به ایشان فرمودند: اگر مشکل و گرفتاری داشتید خدا را قسم بدهید به ریزهخواران سفره ما. آیتالله الهی طباطبائی فرمودند: با وجودی که منظور حضرت را فهمیدم اما… بیشتر »
هر کاری که به ذهنتان میآید در این دوره و زمانه، تا ظهور نشده بکنید...
دوشنبه 99/04/09
«هر کاری که به ذهنتان میآید در این دوره و زمانه، تا ظهور نشده بکنید. جلوترها نگران این بودیم که بمیریم [درحالیکه] ظهور نشده؛ حالا نگرانیم بمانیم [درحالیکه] ظهور شده [باشد] ! چون بعد، [امام زمان علیه… بیشتر »
مامان من تو چشماتون فاطمه نرجس می بینم!!!!!
دوشنبه 99/04/09
مولای مهربانم? تا آخر شب درسهایم را می خواندم … دخترم آمد پیش من نشست شروع کرد به حرف زدن و پرسیدن …. نه می خوابید نه میزاشت درس بخوانم … گفتم :بیا رو پاهام بخواب چشماتم ببند … چشماشو بست … گفت: مامان نگاهت بکنم … با… بیشتر »
نماز روز یکشنکبه ذی القعده
یکشنبه 99/04/08
▫️بسم الله الرحمن الرحیم▫️ ⚠️نماز روز یکشنبه ذی العقده نماز یکشنبه ماه ذیقعده را از دست ندهیم و دوستان خود را نیز در آن شریک کنیم. یکی از اعمالی که بسیار در سیره بزرگان به آن تأکید شده است، نماز توبه یکشنبه های ماه ذیقعده میباشد (که البته در مابقی ایام… بیشتر »
این لوبیا ها خیلی برکت داشت...
شنبه 99/04/07
مولای مهربانم ? دیروز مادرم منتظر ما بود … با چه سختی من و بچه ها رسیدم خانه ی مادرم .. من و مادرم نشسته بودیم باهم حرف می زدیم و …. بعد هم رفتم توی آشپزخانه گفتم مامان برای ناهار چی درست کنم ؟ گفت: قورمه سبزی لوبیا ها را از قبل پخته… بیشتر »