شعر ای آرزوترین بهار حامد جلیلی

​ای آرزوترین بهار تنها امید روزگار

آرامش دل های زار ماه شبای انتظار

بیا برگرد ای مسافر خسته از غم تو گسسته

تار و پود دل این دلشکسته

ز هجر تو ابر دیده بهاره در فراق نگاره

چشم پنجره ها در خون نشسته

در رویای دیدار تو ام بی قرار تو ام

مرغ غمزده حالم قوت پر و بالم

وا بکن گره از این پای بسته

بر روزگار بی حبیب جانا تویی تنها طبیب

یارا در این شهر غریب عطری نداره بی تو سیب

بیا برگرد ای ترانه ی لبها بهترین دعاها

ای پناه سرشک بی کسی ها

بزن بارون ای خزانه ی رحمت آسمان کرامت

سوی تو به نیاز دست دنیا

توی نجوای هر روز شبی فاطمی نسبی

ای سلاله عصمت سر کن این شب غیبت

ای امید زلال اشک غم ها

اللهم عجل لولیک الفرج

  • Narges
    نظر از: Narges
    1398/03/10 @ 12:14:18 ق.ظ

    Narges [بازدید کننده]

    سلام واقعا شعر خیلی زیبا و پر محتواییه ما هر دوشنبه تو هیئت مدرسه میخونیمش و واقعا لذت میبرم ممنون از قلم براتون.

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.