ترویج برهنگی و فحشا ،بهترین راه تهاجم!

ضعف واقعی مسلمانان

میشل هولبک نویسنده معروف اسلام ستیز فرانسوی ، در این باب ، فاش میگوید .:ما از طریق زور نمی توانیم تندروی دینی را متوقف کنیم ، بنابراین بهتر است مسلمانان را فاسد کنیم . نبرد علیه افراط گرایی اسلامی با کشتن مسلمانان میسر نیست و تنها می توان با به فساد کشاندن آنان به پیروزی رسید . باید به جای بمب ،دامن های کوتاه و تعدادی گوشواره فرو بریزیم ، چون ضعف واقعی مسلمانان در همین جاست .

منبع:کتابچه ناموس،معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه،ص11

  • 5 stars
    نظر از: معصومه ورمزيار
    1395/04/29 @ 04:33:46 ب.ظ

     

    سلام
    از دید من خوب و عالی بود چون کوتاه ،خلاصه ، جذاب، دارای تصویر، و متناسب بود.
    احسنت

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

خدایا تو قلب مرا می خری ؟

خدایا تو قلب مرا می خری؟

 

دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی آگهی دادم این جا و آن جا

و هر روز

برای دلم

مشتری آمد و رفت

و هی این و آن سرسری آمد و رفت

ولی هیچ کس واقعاَ

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم ،قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد

یکی گفت :

چرا این اتاق

پر از دود و آه است

یکی گفت:

چه دیوار هایش سیاه است!

یکی گفت:

چرا نور این جا کم است

و آن دیگری گفت:

و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است!

و رفتند و بعدش

دلم ماند بی مشتری

ومن تازه آن وقت گفتم :

خدایا تو قلب مرا می خری؟

و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست

و من روی آن در نوشتم:

ببخشید دیگر

برای شما جا نداریم

از این پس به جز او

کسی را نداریم

شاعر :عرفان نظر آهاری

از کتاب با گچ نور بنویس

منبع:ماهنامه آشناخرداد95

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

قول قول است

 

 

در منزل مهمان داشتم ، به آنان وعده داده 

بودم ساعت شش خودم را می رسانم ، 

ولی به دلیل ترافیک و مشکلاتی در 

مسیر ، ساعت شش و نیم رسیدم .مهمان 

پرسید: چرا دیر آمدی؟گفتم در راه چنین

و چنان شد گفت: سوالی دارم ؛گفتم: 

بفرمایید.گفت ( اگر شما با مقام معظم 

رهبری ساعت شش ملاقات داشتی چه

می کردی؟)گفتم سر دقیقه می رسیدم.

گفت :(پس پیداست تو به من اهمیت 

ندادی، تو به من ظلم کرده ای .من و امام 

زمان علیه السلام از نظر اجتماعی مساوی

هستیم، قول ، قول است .) شرمنده شدم 

و معذرت خواهی کردم.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

قول قول است

 

 

در منزل مهمان داشتم ، به آنان وعده داده 

بودم ساعت شش خودم را می رسانم ، 

ولی به دلیل ترافیک و مشکلاتی در 

مسیر ، ساعت شش و نیم رسیدم .مهمان 

پرسید: چرا دیر آمدی؟گفتم در راه چنین

و چنان شد گفت: سوالی دارم ؛گفتم: 

بفرمایید.گفت ( اگر شما با مقام معظم 

رهبری ساعت شش ملاقات داشتی چه

می کردی؟)گفتم سر دقیقه می رسیدم.

گفت :(پس پیداست تو به من اهمیت 

ندادی، تو به من ظلم کرده ای .من و امام 

زمان علیه السلام از نظر اجتماعی مساوی

هستیم، قول ، قول است .) شرمنده شدم 

و معذرت خواهی کردم.

  • نظر از: سیده فوزیه موسوی
    1395/04/30 @ 07:19:38 ب.ظ

    سیده فوزیه موسوی [عضو] 

    با سلام خدا قوت التماس دعا

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

قول قول است

 

 

در منزل مهمان داشتم ، به آنان وعده داده 

بودم ساعت شش خودم را می رسانم ، 

ولی به دلیل ترافیک و مشکلاتی در 

مسیر ، ساعت شش و نیم رسیدم .مهمان 

پرسید: چرا دیر آمدی؟گفتم در راه چنین

و چنان شد گفت: سوالی دارم ؛گفتم: 

بفرمایید.گفت ( اگر شما با مقام معظم 

رهبری ساعت شش ملاقات داشتی چه

می کردی؟)گفتم سر دقیقه می رسیدم.

گفت :(پس پیداست تو به من اهمیت 

ندادی، تو به من ظلم کرده ای .من و امام 

زمان علیه السلام از نظر اجتماعی مساوی

هستیم، قول ، قول است .) شرمنده شدم 

و معذرت خواهی کردم.

منبع: ماهنامه آشنا 195،خرداد95،ص18خاطراتی از حاج آقا قرائتی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

قول قول است

 

 

در منزل مهمان داشتم ، به آنان وعده داده 

بودم ساعت شش خودم را می رسانم ، 

ولی به دلیل ترافیک و مشکلاتی در 

مسیر ، ساعت شش و نیم رسیدم .مهمان 

پرسید: چرا دیر آمدی؟گفتم در راه چنین

و چنان شد گفت: سوالی دارم ؛گفتم: 

بفرمایید.گفت ( اگر شما با مقام معظم 

رهبری ساعت شش ملاقات داشتی چه

می کردی؟)گفتم سر دقیقه می رسیدم.

گفت :(پس پیداست تو به من اهمیت 

ندادی، تو به من ظلم کرده ای .من و امام 

زمان علیه السلام از نظر اجتماعی مساوی

هستیم، قول ، قول است .) شرمنده شدم 

و معذرت خواهی کردم.

منبع: ماهنامه آشنا 195،خرداد95،ص18خاطراتی از حاج آقا قرائتی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

دریای شهد

 

 

توی یک دریای شهد و شربت و شیرینی اگر یک قاشق چای خوری نمک بریزی به کجا بر می خورد؟

خدا هم دریای شیرینی ، لطف و عنایت است وهر کس با او دلی دریایی پیدا کند ، دیگر هیچ غمی او را غمگین نخواهد ساخت. 

و هیچ غصه ای او را غصه دار نمی کند و به خاطر همین است که قرآن کریم می فرماید: اولیا و دوستان خوب خدا هیچ غم و غصه ای را در دل ندارند.

ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست

پر شکر است این مقام هیچ تو را کار نیست ( مولانا)

منبع:ماهنامه آشنا 195،خرداد95،ص48

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

دریای شهد

 

 

توی یک دریای شهد و شربت و شیرینی اگر یک قاشق چای خوری نمک بریزی به کجا بر می خورد؟

خدا هم دریای شیرینی ، لطف و عنایت است وهر کس با او دلی دریایی پیدا کند ، دیگر هیچ غمی او را غمگین نخواهد ساخت. 

و هیچ غصه ای او را غصه دار نمی کند و به خاطر همین است که قرآن کریم می فرماید: اولیا و دوستان خوب خدا هیچ غم و غصه ای را در دل ندارند.

ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست

پر شکر است این مقام هیچ تو را کار نیست ( مولانا)

منبع:ماهنامه آشنا 195،خرداد95،ص48

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

همه اش رفت

                                                  

نقل است که مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط (رضوان الله علیه )با عده ای به کربلا

مشرف شده بودند . در میان آنان یک زن و شوهری بودند . یک روز که از حرم

پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند ، این زن و شوهر با فاصله قابل

ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند …در میان راه در ضمن

صحبتی که میان آن ها می شود ، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی

آزار دهنده به وی می گوید . هنگامی که همه وارد منزل و آن محل استراحت

می رسند و آقا شیخ رجبعلی به افراد زیارت قبول می گوید ، به آن خانم که

می رسد می فرماید:تو که هیچ،همه را ریختی زمین! آن خانم می گوید : ای آقا !

چه طور!؟ من این همه راه آمده ام کربلا ، مگر من چه کار کرده ام ؟!فرمود :از حرم

آمدیم بیرون ، نیشی که زدی ، همه اش رفت!یعنی همه ی نور معنوی و فیوضاتی

که از زیارت کسب کرده بودی ، با این عملت از بین بردی!

منبع: مانهنامه آشنا 195،خرداد95،ص17

  • نظر از: سیده فوزیه موسوی
    1395/04/31 @ 11:09:09 ق.ظ

    سیده فوزیه موسوی [عضو] 

    با سلام موفق باشید

  • 5 stars
    ...
    نظر از: ...
    1395/04/30 @ 07:55:22 ب.ظ

    ... [عضو] 

    چقدر سخته نگه داشتن معنویات زیارت

  • پاسخ از: طلبه میناب
    1395/04/30 @ 08:30:16 ب.ظ

    طلبه میناب [عضو] 

    سلام
    واقعا نگه داشتن معنويات خیلی سخته
    وقتی با یه نیش زدن از بین بره..
    واقعا سخته
    سپاس از حضورتون

  • نظر از: حوزه سطح سه میبد
    1395/04/30 @ 07:14:01 ب.ظ

    حوزه سطح سه میبد [عضو] 

    سلام
    ممنون مطلب مفیدی بود

  • مامان طلبه
    نظر از: مامان طلبه
    1395/04/30 @ 06:56:07 ب.ظ

    مامان طلبه [عضو] 

    چقدر بده که …..
    خدا بهمون رحم کنه

  • نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام
    1395/04/30 @ 06:19:48 ب.ظ

    خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

    سلام
    نکته بسیار خوبی بود
    موفق باشید

  • نظر از: طلبه میناب
    1395/04/30 @ 05:34:20 ب.ظ

    طلبه میناب [عضو] 

    سلام واحترام
    از حضور گرم شما بزرگواران متشکرم.
    موفق باشيد
    د ر پناه حق

  • پاسخ از: طلبه میناب
    1395/04/30 @ 08:06:04 ب.ظ

    طلبه میناب [عضو] 

    سلام
    ممنون از حضورتون
    موفق باشید

  • نظر از: اعظم قليچ زاده
    1395/04/30 @ 05:27:37 ب.ظ

     

    سلام.عالی بود.

  • نظر از: صهباء
    1395/04/30 @ 05:17:15 ب.ظ

    صهباء [عضو] 

    سلام
    وبلاگ زیبایی دارین
    ممنون وخداقوت

  • نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر
    1395/04/30 @ 02:05:30 ب.ظ

    مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 

    ممنون حکایت آموزنده ایست

  • 1 stars
    نظر از: حکیمه سپاهان شهر
    1395/04/30 @ 11:24:01 ق.ظ

    حکیمه سپاهان شهر [عضو] 

    سلام و خسته نباشید
    خیلی خوب بود

  • نظر از: متین
    1395/04/29 @ 10:54:49 ب.ظ

    متین [عضو] 

    سلام .
    خیلی عالییی بود .

  • نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ
    1395/04/29 @ 07:29:33 ب.ظ

    پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

    با سلام و احترام
    ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
    موفق باشید.
    ———-
    http://farakhan.kowsarblog.ir/hejab1

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

کفش های آقا

 

کفش های آقا

 

خیلی سال بود که کفش ها را جفت می کرد ، شاید 16-15 سال ،ساعت ها سر پا می ایستاد .

می گفت :حتماَ آقا به زیارت عمه اش می آید .

برای من همین بس که یک بار میان این همه کفش ، کفش ایشان را جفت کرده باشم.

کفشدار حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بود.

منبع:ماهنامه آشنا 195،خرداد95،ص11

  • صغری زرین نیا
    نظر از: صغری زرین نیا
    1396/10/01 @ 12:12:14 ب.ظ

    صغری زرین نیا [بازدید کننده]

    سلام متن زیبایی بود.

  • نظر از: سیده فوزیه موسوی
    1395/04/30 @ 02:11:42 ب.ظ

    سیده فوزیه موسوی [عضو] 

    با سلام
    ممنون از لطف شما التماس دعا

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.
 
مداحی های محرم