امروز فکر

سوْال از محضر آيت الله بهجت(رحمة الله عليه)
سؤال: چه کنیم تمرکز فکر پیدا کنیم؟
جواب: اذکاری که برای جمع کردن فکر مؤثر است، مثل: (لا إله إلاّ الله) را زیاد بگویید.

مهربانی خداوند

با تمام وجود گناه کردیم،نه نعمتهایش را از ما گرفت و نه گناهانمان را فاش کرد..
اگر بندگی اش را میکردیم چه میکرد..!؟

ازدیاد محبت به خداوند

شخصی نامه ای به محضر آیة الله بهجت(ره) نوشتند از ایشان تقاضاکردند که بیان فرمایند برای ازدیاد محبت به حضرت حق تعالی و ولی عصر (عج) چه بکنیم؟
در جواب مرقوم فرمودند: گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید

لذت در نماز

احساس لذت در نماز ، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز ، آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود ، این است که انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند و معصیت ،روح را مکدر می کند و نورانیت دل را می برد و در هنگام خود نمازنیزاو را از غیر خدا منصرف کند و توجهش با غیر خدا مشغول نشود ، اگر به طور اتفاقی منصرف شد به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را متوجه خدا کند.

از بین رفتن جمله گناهان

صلوات منهدم کننده ی گناهان است.این روایت در کتاب “جامع الاخبار” از رسول اکرم نقل شده است : 《من صلى على مرة،لم يبق له من ذنوبه ذرة》(هر کس یکبار بر من صلوات بفرستند،یک ذره از گناهانش باقی نمیماند.

احترام به امام خمینی ره

آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی (ره) می فرمودند: « در نجف اشرف با مرحوم قاضی جلساتی داشتیم و غالباً افراد با هماهنگی وارد جلسه می شدند و همدیگر را هم می شناختیم.در یک جلسه ناگهان دیدم که سیّد جوانی وارد شد، مرحوم قاضی بحث را قطع کردند و احترام زیادی به این سیّد جوان نمودند و به آن سید جوان فرمودند:« آقا سیّد روح الله! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد، باید مقاومت کرد، باید با جهل مبارزه کرد. »

این در حالی بود که هنوز زمزمه ای از انقلاب امام نبود! مرحوم آیت الله قوچانی فرموده بودند که ما خیلی آن روز تعجب کردیم ولی بعد از سالهای زیاد، پس از انقلاب، فهمیدیم که مرحوم قاضی آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام احترام کرد.

کریم النفس

با این همه فقر، ایشان بسیار کریم النفس است. آیت الله نجابت می گوید: « پول اگر دستش برسد مثل کبوتر بال دار می رود. حمام که می رود به جای دو یا چهار فلس، 150 فلس به حمامی می بخشد که 100 فلس آن خرج دو خانواده می شود. » خانه اش را که می خرند زیر آن طلا پیدا می کنند و وقتی برایش می آورند می گوید:« بروید برای خودتان! چون من خانه را فروخته ام. »فقیر هم که در خانه می آید سهم غذای خودش را می دهد و از سهم غذای دیگران هم نمی خورد و می گوید: « من سهم خودم را دادم رفت. »

فقر و اوج توکل

خانه اش ساده و محقر است. کلاس ها همان جا برگزار می شود!« کف منزل خالی از هر فرشی است و تنها یک گلیم نایلونی خوشرنگ در آن انداخته شده که آن را هم عموی ایشان برای آقای قاضی فرستاده است و چون می دانسته که او از مناعت طبعی که دارد هدیه قبول نمی کند گفته است شما اگر حق الناس را قبول دارید من این را وقف بیرونی شما کردم!» شب ها به خاطر نبودن لامپ، خانواده در تاریکی به سر می بردند و گاهی آن قدر روزگار به سختی می گذرد که آقای قاضی هنگامی که یکی از شاگردانش سید حسن الهی به تبریز می رود به او می گوید: « رفتی، فلان کتاب مرا بگیر از فلان جا و بفروش و پولش را برای من بیاور!»

تنگی معیشت و فقر در بعضی از مقاطع زندگی، آنچنان آقای قاضی و خانواده اش را تحت الشعاع قرار می دهد که بعضی از کتاب هایشان را می فروشند تا از پول آن امرار معاش کنند ولی هرگز راضی نمی شود از وجوهات شرعیه استفاده کند. در حالی که هزار و یک توجیه برای استفاده داشتند

منش عرفانی

روش عرفانی او بر تزهد منفی و دنیا گریزی نیست. او جامعیتی می طلبد که آدمی هم در جمع زندگی کند و هم خلوت خوش خویش را داشته باشد. و هنر این است که انسان بتواند همه چیز را با هم جمع کند و دیندار باشد.
سید محمد حسن قاضی نقل می کند:روش آقای قاضی برخلاف استاد استادشان، ملا حسینقلی همدانی بود. ایشان انسانی بسیار بزرگ و وارسته و عارفی بی بدیل بودند، و روششان بر ترک دنیا و دل کندن از آن بود، ولی آقای قاضی اینطور نبودند و می فرمودند: « دنیایتان را داشته باشید، همسر، فرزندان و تنعمات مادی خدادادی را داشته باشید و در همین زندگی طبیعی و عادی، سیر و حرکت به سمت خدا و معنویت هم باشد. »و از این رو ظاهر ایشان بسیار مرتب و تمیز بود. موها و دست هایشان را حنا می زدند و به تمیزی کفش خیلی اهمیت می دادند و عطر و بوی خوش استعمال می کردند و می فرمودند:« این بدن استر ماست و باید به آن رسیدگی کرد. »

سکوت و کتوم بودن 

او دائم السکوت است و بعضی وقت ها از جواب دادن طفره می رود. شاگردانش می گویند حتی گاهی به نظرمان می آمد ایشان نصف حرف ها را نمی زنند که مبادا حمل بر غلوّ و اغراق شود.
آیت الله سید عباس کاشانی نقل کردند که ایشان به ارادتمندانشان می فرمودند: « بینی و بین الله راضی نیستم درباره من مجلس درست کنید. »

و حال آن که چیزهایی را که نقل می کنند شاید ثلث حقایق و داشته های ایشان هم نیست.