تسلیم شدن دربرابر امام زمان علیه السلام
جمعه 96/05/06
آنان که می خواهند از امراض روحی شفا یابند و به مقام انسانیت برسند باید نزد طبیب طبیبان حضرت بقیة الله ارواحنا فداه و اجداد طاهرینشان روند و با قلبی تسلیم در برابر امام علیه السلام، خود را در حریم محبت ان حضرت بستری نمایند تا آن حضرت طبیبانه وبه تدریج آنها را مداوا کند. کم نیستند آنان که در طول تاریخ قلب خود را پر از محبت ائمه هدی علیهم السلام کرده وهمین محبت به تدریج امراض روحی انها را سوزانده و ازبین برده است زیرا محبت هر چه عمیق ترو واقعی تر باشد، انسان را بیشتر به اطاعت محبوبش می کشاند. ای کاش توجه به دنیا این قدر قلب ما را اشغال نمی کرد و لااقل مانند حیوانات قلبمان خالی از غل و غش بود .حیواناتی که به در گاه ائمه علیهم السلام پناه می آورند و بدون هیچ هدفی جز بر آورده شدن حاجت خود -حاجتی که خداوند آن را به صلاح آنها می داند- ندارند. منبع:شرحی بر مواعظ موسی بن جعفر علیه السلام ، حجت الاسلام علیرضا نعمتی حفظه الله،ج3،ص58
چرا اینگونه به دنبال من میگردی؟
جمعه 96/05/06
دوره ای که زنان مجبور بودند برای حفظ حجاب در خانه بمانند .
مرحوم آيت الله سيد محمد باقر مجتهد سيستانی ، پدر مرجع عالیقدر جهان تشیع آيت الله العظمی سيد علی سيستانی تصميم می گيرد براي تشرّف به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند.
در يکی از جمعه هاي آخر، نوري را از خانه اي نزديک به مسجد مشاهده می کند. به سوي خانه می رود می بيند حضرت وليعصر امام زمان (عج الله تعالی فرجه) در يکی از اتاق هاي آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه اي قرار دارد که پارچه اي سفيد روي آن کشيده شده است.
ايشان می گويد هنگامی که وارد شدن اشک می ريختم . سلام کردم، حضرت به من فرمود : «چرا اينگونه به دنبال من می گردي و اين رنج ها را متحمّل می شوي !؟ مثل اين باشيد - اشاره به آن جنازه کردند - تا من به دنبال شما بيايم!»
بعد فرمودند: «اين بانويی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوي- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.»
اما امروز ! کجاست شاه قلدر ملعون تا ببیند برای برداشتن روسری از سر زنان نیازی به زورگویی و وضع قانون نبود، دخترانی که خود حیثیتشان را به تاراج می گذارند، مردان بی غیرتی که زنان بی عفت خود را بزک کرده به نمایش در می آورند. حیف از این مملکت شیعی که صدها هزاران نفر برای حفظ آن جان خود را دادند، اما امروز چنین انسان ماب های خود باخته ی غربزده که تمام فخرشان به نمایش گذاشتن بدنشان است، در آن نفس می کشند.
دختران و زنانی که عقده ی کشف حجاب را نتوانستند در درون خود نگه دارند و همه ی دلخوشی شان جلب نگاه های آلوده به خود است.
منبع : شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 3 ، ص 158
مظلومیت امام زمان علیه السلام
جمعه 96/05/06
مظلومیت امام زمان علیه السلام
یکی از کسانی که توفیق ملاقات با امام عصر ارواحنا فداه را پیدا کرده و آن حضرت را در حالی ملاقات نموده است که بسیار ناراحت بوده و گریه می کرده اند.
می گوید: از آن حضرت سوال کردم : آقاجان ! ای سرورم٬ چرا این قدر گریه می کنید؟
حضرت در جواب فرمودند: « شیعیان مرا نمی خواهند!!!»
باز پرسیدم : آقاجان٬ قربانتان بروم٬ اکثر مردم شما را می خواهند و همیشه برای فرج دعا می کنند.
حضرت فرمودند: « از صد نفر یکی از آنها از ته قلب برای فرج من دعا می کند، اگر فقط شیعیان ایران ٬ یک بار برای ظهور من انقلاب می کردند( با هم مرا می خواستند) خداوند ظهور و فرج مرا می رساند.
منبع:دراوج تنهایی ٬ ص ۳۴
علت دل گرفتگی روز جمعه
جمعه 96/05/06
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (ره) :
دل گرفتگی روز جمعه به خاطر اینست که چون روز جمعه روز امام زمان (عج) است و امام اعمال شیعیان را می نگرد، محزون می شود.
او مصدر است پس مشتقات او هم به حزن او محزون می شوند.
منبع : کتاب شیدا ، ص ۱۵۰
دعای عرش نشینان در ظهر جمعه
جمعه 96/05/06
دعای عرش نشینان درظهر هر جمعه
ﺩﺭ ﺭﻭاﻳﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺁﻣﺪﻩ اﺳﺖ ﻛﻪ:
ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﺑﺮاﻱ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﻋﻠﻲ و ﺣﺴﻦ و ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻬﻢ اﻟﺴﻼﻡ ﻣﻨﺒﺮﻫﺎﻳﻲ اﺯ ﻧﻮﺭ ﻧﺼﺐ ﻣﻴﺸﻮﺩ و ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻇﻬﺮ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪا ﺻﻠﻲ اﻟﻠﻪ و ﻋﻠﻴﻪ و ﺁﻟﻪ و ﺳﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﻣﻴﺪاﺭﻧﺪ و ﻓﺮﺝ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻘﻴﻪ اﻟﻠﻪ اﺭﻭاﺣﻨﺎ ﻓﺪاﻩ ﺭا ﻃﻠﺐ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭﻣﻼﻳﻜﻪ و اﻧﺒﻴﺎ ﻋﻠﻴﻬﻢ اﻟﺴﻼﻡ ﻧﻴز ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ و ﺳﭙﺲ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﻋﻠﻲ ﻭﺣﺴﻦ ﻭﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻬﻢ اﻟﺴﻼﻡ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﻭﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺨﻮاﻫﺪ اﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﻫﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺮﻭﺯ( ﻓﺮﺝ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ اﻟﺴﻼﻡ) ﺭﻭﺯ ﻣﺸﺨﺼﻲ است.
منبع:ﻣﻜﻴﺎﻝ اﻟﻤﻜﺎﺭﻡ,ﺟﻠﺪ 1 ,ص 393
راهی به سوی نور، صفحه ۱۹۹
نوشته حجت الاسلام علیرضا نعمتی
دم غروب متعلق به امام زمانتان است
جمعه 96/05/06
دم غروب متعلق به امام زمانت است، برنامه ات را طوری بریز که یک چند دقیقه ای، یک جایی، توسلی به امام زمان ارواحنافداه داشته باشی، حالا می توانی نماز امام زمانت را بخوانی، می توانی نماز استغاثه بخوانی. می توانی زیارت آل یاسین بخوانی.
مسجد می خواهی بروی زودتر برو، توی بیابان هستی، ماشینت را گوشه ای پارک کن همینکه دیدی خورشید دارد غروب می کند، توی خانه ای برو توی اتاقی بنشین با امام زمانت صحبت کن. بعد از نماز صبحت این بین الطلوعین، اینهمه ارزش دارد و مفید و فرحبخش است، برای این است که ساعاتی است متعلق به امیرالمؤمنین علیه الصلوة و السلام، چه روز شیرینی می شود شما با یاد امیرالمؤمنین علیه السلام شروع بکنید و با یاد امام زمان ارواحنافداه ختمش بکنید. ببینید اولین معصوم، آخرین معصوم. این ذکرتان باشد، این عملتان باشد.
استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
غذای روح علم است
جمعه 96/05/06
غذای روح، علم است.
البته منظور علوم رایج دنیوی نیست، بلکه منظور شناخت و معرفت معصوم علیه السلام می باشد.
یعنی انسان در کسب معرفت خاندان عصمت و طهارت پیش برود، قران بخواند و در ایاتش تفکر کند و از علومش بهره ببرد.
سرور معظم، حاج آقا زعفری زاده حفظه الله
روز جمعه میهمان امام زمان هستیم
جمعه 96/05/06
اهمیت روز جمعه
روز جمعه سیّدالایام است، روزی است که در بین ایام هفته، آقاست. تک تک لحظاتش مهم است. اولیاءخدا لحظات این روز را از دست نمی دهند. چون متعلق به امام زمان است. لذا قرآن می فرماید: «وذرو البیع» خرید و فروش را رها کنید. «فاسعوا الی ذکرالله» بشتابید به سوی امام زمانتان. لذا خدای تعالی عید اعلام کرده است.
حالا ببینید ما با جمعه چگونه برخورد می کنیم؟ اسمش را گذاشته اند تعطیل! تعطیل از بی هدف بودن می آید. شیطان اینطور برنامه ریزی کرده که می گویند: یکروز جمعه داریم برای خوابیدن! برای استراحت! برای گشت و گذار!
این روز را شیطان با غفلت از ما گرفته و ما خودمان را محروم می کنیم از برکات این روز. جمعه وقت خواب نیست، وقت کار و کوشش است. وقت انس و ارتباط با امام زمان ارواحنافداه است. امروز مهمان امام زمانیم.
چطور شد اگر کسی شما را برای ممعه دعوت کند، روزشماری می کنی که می خواهی اقوامت را ببینی، اما امروز هم امام زمان منتظرند تا کسی در خانه اش را بزند و دعوتش را اجابت کند!
یک سالک الی الله باید صبح و شام منتظر باشد ولی ما حتی روز جمعه هم این حداقل توجه را نداریم!
استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
چرا آقا را بدرقه نکردی؟
جمعه 96/05/06
جناب آقای صادق محمدی از خانمشان نقل می کنند که: مدتها در آرزوی دیدار و ملاقات امام زمان علیه السلام بسر می بردیم و روز به روز آتش عشق ملاقات آن امام همام زیادتر میشد تا اینکه ایام روضه خوانی و سوگواری برای اباعبدالله الحسین علیه السلام فرا رسید و ما در دو ماه محرم و صفر ده روز برای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مجلس روضه خوانی داشتیم و روز آخر ناهار می دادیم.
یک سالی که مجلس داشتیم قبل از برگزاری مجلس رو به قبله نشستم و از حضرت بقیة الله ارواحنافداه خواهش و تمنا نمودم که به مجلس ما تشریف بیاورند. لااقل بخاطر جدشان امام حسین علیه السلام ما را سرافراز کنند و به دلم الهام شد که خبری خواهد بود. از روز اول بالای مجلس پتوی نویی را چهار لا کردم و پشتی بسیار خوب و تازه ای که هنوز استفاده نکرده بودم بالای آن پتو گذاشتم و به شوهرم گفتم: هیچ کسی بر این پتو ننشیند. اینجا را برای امام زمان ارواحنا فداه گذاشته ام که بر روی آن جلوس فرمایند. من( آقای محمدی می گوید:) تبسمی کردم و گفتم چشم
سپس آقای محمدی از همسرشان نقل کردند که می گفت: هر روز داخل مجلس مردانه را از پشت پرده نگاه می کردم که آقا تشریف آورده اند یانه؟ ولی خبری نمی شد تا اینکه روز آخر که میخواستم ناهار بدهم و من در آشپزخانه مشغول آماده کردن وسائل پذیرایی بودم، دلم شکست و بنا کردم گریه کردن و کار کردن، تا اینکه سفره را پهن کردند،
در این اثنا از پشت پرده نگاه کردم دیدم سید معمّمی با یک دنیا جلالت و مهابت روی آن پتو نشسته است و همه مردم و حضار، مشغول صحبت بودند و به آن آقا توجهی نمی کردند، حتی همسرم که عادتا از افرادی که وارد می شدند استقبال می نمود و خوشآمد می گفت به ایشان بی توجه بود، خیلی تعجب کردم. یکی از خانم ها به من گفت چه عطر عجیبی امروز مجلس شما را فرا گرفته روز های قبلی چنین عطرهایی را نمی فهمیدم.
دیدم راست می گوید. عطر عجیبی فضای منزل را فرا گرفته است. غذا آماده شد و مهمانان مشغول غذا خوردند شدند، از لای پرده دیدم آن آقا با دست مبارکشان چند لقمه ای غذا خوردند و گهگاهی به طرف آشپزخانه نگاه می کردند و تبسم می کردند بعد از غذا یکی از علما مشغول دعا کردن شد دیدم آن آقا دست های مبارک را بلند کردند و آمین گفتند. مشغول سفره جمع کردن بودیم و ظرفها را از پشت پرده می گرفتم و هنوز کسی از مجلس خارج نشده بود که دیگر آن آقا را ندیدم.
زود همسرم را صدا زدم به او گفتم: چرا آقا را بدرقه نکردی؟
گفت: کدام آقا!
گفتم: همان شخصی که روی پتو نشسته بود.
گفت: کسی آنجا نبود.
گفتم: چرا آقا سیدی با این خصوصیات آنجا نشسته بودند و هیچ کس از شما مردها به او توجه نمی کردید و او تنها و غریبانه نشسته بود.
تا این را گفتم دیدم همسرم متحول شد و گفت این عطر عجیب از آن آقا بود؟!
گفتم: بله
گفت: ولی من و افراد مجلس او را ندیدیم!
خبر میان مجلس پخش شد آنروز تا غروب مردم گریه می کردند و فریاد یا صاحب الزمان سر میدادند.
منبع:مجله منتظران ج ۵ ص ۳۱
مکاشفه حبیب بن مظاهر
جمعه 96/05/06
درمکاشفه ای حبیب بن مظاهر (رحمه الله علیه) را دیدند و از ایشان پرسیدند که: آیا مایلید به دنیا بر گردید ؟
فرمود : بله . برای سه کار دوست دارم به دنیا برگردم :
شرکت در مجلس عزای امام حسین(علیه السلام)
آب دادن به مردم
صلوات فرستادن.
منبع:روزنه هایی از عالم غیب،ص187