موضوعات: "ائمه اطهار (ص)" یا "حضرت محمد(ص)" یا "حضرت معصومه(س)" یا "حضرت فاطمه (س)" یا "حضرت محمد(ص)" یا "حضرت محمد(ص)" یا "امام علی (ع)" یا "حضرت فاطمه زهرا (س)" یا "امام حسن (ع)" یا "دست نوشته هام" یا "امام حسین (ع)" یا "امام سجاد (ع)" یا "امام محمد باقر ( ع)" یا "امام صادق ( ع)" یا "امام موسی کاظم (ع)" یا "امام رضا(ع)" یا "امام جواد(ع)" یا "امام هادی (ع)" یا "امام حسن عسکری (ع)" یا "امام زمان (ع)" یا "القاب امام مهدی (عج)" یا "ما غائبیم یا امام زمان علیه السلام" یا "نام ها و القاب" یا "موثر ترین راهای ارتباط با امام زمان علیه السلام " یا "دلنوشته" یا "دل" یا "اخلاقی" یا "حرص" یا "غضب " یا "کبر" یا "عجب" یا "اخلاص" یا "تولید محتوا" یا "غیبت "

مامان کاش من جای مرد عرب بودم...

 

مولای مهربانم? 

دیروز خانم معلم پسرم در گروه کلاس اول  ب پیام  فرستادند …

سلام پسرای گلم….

 داستان درموردامام رضا(ع )بنویسیدوبرام بفرستید آفرین به شما تافردا عصر بفرستید..

 به پسرم گفتم : محمدجان  من  سه تا داستان از زندگی امام رضا علیه السلام برات میخونم هر کدام که دوست داشتی خلاصه اش را بنویس…

داستان موی پیامبر (ص ) و امام رضا (ع)… 

داستان امام رضا(ع)و آهو. ..

داستان امام رضا (ع) و گنجشک …

این سه داستان زیبا را برایش خواندم …

پرسیدم: حالا خلاصه کدام داستان را می نویسی؟؟

 گفت:مامان من داستان موی پیامبر رو دوست دارم بنویسم …

آقا راستش بخواهید برای خودم هم جالب بود تا حالا نشنیده بودم ….  

خلاصه داستان را نوشت …

وقتی تمام شد پرسید: مامان این داستان واقعی بود؟؟؟ ….

گفتم :بله پسرم واقعی بود ..

گفت :  خوش به حال مرد عرب …

پرسیدم چرا ؟؟؟

گفت :کاش من  جای  مرد عرب بودم خوب پیش امام رفته بود ، صورتشم نورانی شد …

منم  دوست دارم صورتم نورانی بشه…

لبخندی زدم و گفتم :عزیزم صورت تو هم نورانی میشه ..

✅اگه  همیشه وضو بگیری …

✅قرآن بخونی و هدیه به امام زمانت بدی…

✅به بزرگتر از خودت احترام بزاری …

✅باهمه مهربون و خوش اخلاق باشی 

✅به حرف خدا گوش بدی…

✅و کلی کارهای خوبی که ما رو به امام زمانمون نزدیک  تر می کنه  ….

✅اونوقت میشی یک پسر امام زمانی که به نور امام زمانت نورانی شدی…

 آقا جانم?

دل نور می خواهد تا روشن شود تا دل شود و نور را در کجا می توان یافت..؟

جز در پناه شما… 

پ.ن.1:  امام زمان نور مطلق است،نور با ظلمت مناسبتی ندارد..! آن چه بین من و امام‌زمان فاصله می اندازد همین حجاب‌ها وغفلت‌های ظلمانی می باشد.. آیت‌الله‌ناصری

پ.ن.2 : دوست داشتن آدم‌های بزرگ، انسان را بـزرگ می‌کند و دوست داشتن آدم‌های نورانی به انسان نورانیت می‌دهد. اثر وضعی محبوب، آنقدر زیاد است که آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بی‌ارزش علاقه پیدا کند… اسـتاد پناهیـان

 اللهم عجل لولیک الفرج

مامان کاش من جای مرد عرب بود ...

 مولای مهربانم💞

دیروز خانم معلم پسرم در گروه کلاس اول  ب پیام  فرستادند …

سلام پسرای گلم….

 داستان درموردامام رضا(ع )بنویسیدوبرام بفرستید آفرین به شما تافردا عصر بفرستید…

به پسرم گفتم : محمدجان  من  سه تا داستان از زندگی امام رضا علیه السلام برات میخونم هر کدام که دوست داشتی خلاصه اش را بنویس…

داستان موی پیامبر (ص )و امام رضا (ع)… 

داستان امام رضا(ع)و آهو. ..

داستان امام رضا (ع) و گنجشک …

این سه داستان زیبا را برایش خواندم …

پرسیدم حالا خلاصه کدام داستان را می نویسی …

گفت:مامان من داستان موی پیامبر رو دوست دارم بنویسم …

آقا راستش بخواهید برای خودم هم جالب بود تا حالا نشنیده بودم ….

خلاصه را نوشت وقتی تمام شد پرسید مامان این داستان  واقعی بود؟؟؟ ….

گفتم :بله پسرم واقعی بود ..

گفت :  خوش به حال مرد عرب …

پرسیدم چرا ؟؟؟

گفت :کاش من جای  مرد عرب بودم خوب پیش امام رفته بود ، صورتشم نورانی شد …

منم  دوست دارم صورتم نورانی بشه…

لبخندی زدم و گفتم :عزیزم صورت تو هم نورانی میشه ..

اگه  همیشه وضو بگیری …

قرآن بخونی و هدیه بدی به امام زمانت …

به بزرگتر از خودت احترام بزاری …

باهمه مهربون و خوش اخلاق باشی 

به حرف خدا گوش بدی…

و کلی کارهای خوبی که ما رو به امام زمانمون نزدیک  تر می کنه  ….

اونوقت میشی یک پسر امام زمانی که به نور امام زمانت نورانی شدی…

آقا جانم🌹

دل نور می خواهد تا روشن شود تا دل شود و نور را در کجا می توان یافت..؟

جز در پناه شما… 

پ.ن.1:  امام زمان نور مطلق است،نور با ظلمت مناسبتی ندارد..!

آن چه بین من و امام‌زمان فاصله می اندازد همین حجاب‌ها وغفلت‌های ظلمانی می باشد….

آیت‌الله‌ناصری

پ.ن.2 : دوست داشتن آدم‌های بزرگ، انسان را بـزرگ می‌کند و دوست داشتن آدم‌های نورانی به انسان نورانیت می‌دهد. اثر وضعی محبوب، آنقدر زیاد است که آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بی‌ارزش علاقه پیدا کند..

اسـتاد پناهیـان

الهی هب لی کمال انقطاع الیک 🤲

اللهم عجل لولیک الفرج 🤲

سلام دخترم خوش آمدی...

 

 مولای مهربانم?
السلام علیک یا حجه الله فی ارضه…
سلام امام زمانم..
امروز جمعه متعلق به شماست…
آقای من ، من در این روز میهمان و پناهنده به توام …
و تو ای مولای من بزرگواری از فرزندان بزرگواران…
و از سوی خدا به پذیرایی و پناه دهی ماموری پس مرا پذیرا باش و پناه ده …
آقاجان…
امروز  روز جمعه یازدهم ذیقعده  خاص تر و متفاوت است با جمعه های دیگر ….
امروز روز  میلاد امام رضا علیه السلام است و من دلتنگ مشهدم…
امسال جای خیلی ها در حرم خالی است…
کاش امروز را در حرم امام رئوف میهمانت بودیم…
پس  همگی با پای دل می رویم سوی حرمش …
از دور بوی او را حس می کنید؟؟؟
بوی کسی که غریب خداست …
از دور گنبد زیر نور آفتاب به زیبایی تمام در شهر مشهد می درخشد …
می خواهیم وارد حرم شویم…
اذن دخول می خوانیم…

اَللَّهُمَّ اِنّی وَقَفْتُ عَلی بابٍ مِنْ اَبْوابِ بُیوتِ 
پروردگارا! من پشت در یکی از درهای خانه‌های 

نَبِیک صَلَواتُک عَلَیهِ وَالِهِ وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ  یدْخُلُوا اِلاَّ بِاِذْنِهِ …
پیامبرت ایستاده‌ام و منع نمودی از اینکه مردم 
بدون اجازه وارد آنها شوند….

آقا اجازه هست؟؟؟؟
قطره اشکی که روی گونه هایمان سر خورد امام رئوف را در مقابل خود حس می کنیم …
یعنی اجازه هست…
به ایشان سلام می دهیم  سلامی صاف و بی ریا به صافی آب سقاخانه…
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا..
سلام دخترم خوش آمدی….
چه صحن و سرایی، چه عطر دل انگیزی، چه نسیم خنکی . ..
اینجا محل رفت و آمد فرشتگان …
اینجا مقصد پروانه ها و قاصدک ها ست
اینجا آرامشی ناب ما را در آغوش می کشد. ..
اینجا بوی خدا می آید و سرشار از معنویت می شوی …
امام رضاجانم …
بطلب هرچه زودتر که در این بهشت خدا دوباره قدم بردارم  ….
من به  حال و هوای حرمت شدیدا محتاجم …

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏

بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه

وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ

و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد

صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏

درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.
اللهم عجل لولیک الفرج…به قلم خودم 99/4/13

دعای اذن دخول حرم امام رضا علیه السلام


اَللَّهُمَّ اِنّی وَقَفْتُ عَلی بابٍ مِنْ اَبْوابِ بُیوتِ 
پروردگارا! من پشت در یکی از درهای خانه‌های 

نَبِیک صَلَواتُک عَلَیهِ وَالِهِ وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ 
پیامبرت ایستاده‌ام و منع نمودی از اینکه مردم 

یدْخُلُوا اِلاَّ بِاِذْنِهِ فَقُلْتَ یااَیهَاالَّذینَ امَنُوا 
بدون اجازه وارد آنها شوند و فرمودی: ای ایمان آورندگان! 

لاتَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی اِلاَّ اَنْ یؤْذَنَ لَکمْ اَللَّهُمَ 
به خانه‌های پیامبر بدون اجازه داخل نشوید. ای پروردگارا! 

اِنّی اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِالشَّریفِ 
من به احترام و عظمت صاحب این حرم مطهّر 

فی غَیبَتِهِ کما اَعْتَقِدُها فی حَضْرَتِهِ وَاَعْلَمُ اَنَ 
در غیابش همانند حضورش معتقد هستم و یقین دارم که 

رَسُولَک وَخُلَفائَک عَلَیهِمُ السَّلامُ اَحْیاءٌ عِنْدَک 
پیامبرت و خلفای گرامت زنده‌اند واز روزی 

یرْزَقُونَ یرَوْنَ مَقامی وَیسْمَعُونَ کلامی 
و نعمتهای نزد تو بهره مند هستند. و مرا می‌بینند و کلام مرا می‌شنوند 

وَ یرُدُّونَ سَلامی وَاَنَّک حَجَبْتَ عَنْ سَمْعی 
و جواب سلام مرا می‌دهند و مرا (بخاطرعدم شایستگی) از شنیدن 

کلامَهُمْ وَفَتَحْتَ بابَ فَهْمی بِلَذیذِمُناجاتِهِمْ 
کلام آنان محروم ساخته‌ای و لذت مناجات آنان را بر من چشانده‌ای 

وَاِنّی اَسْتَأْذِنُک یا رَبِّ اَوَّلاً وَاَسْتَأْذِنُ رَسُولَک 
پروردگارا! در مرتبه اوّل از تو اجازه می‌خواهم و در مرتبه 

صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَالِهِ ثانِیاً وَاَسْتَأْذِنُ خَلیفَتَک 
دوّم از پیامبرت اذن می‌طلبم و در مرتبه سوّم از خلیفه‌ات، این 

الْاِمامَ الْمُفْتَرَضَ عَلَی طاعَتُهُ عَلِی بْنَ مُوسَی 
امامی که اطاعت آن را بر من واجب نموده‌ای یعنی امام علی بن موسی (علیه السلام) 

الرِّضا عَلَیهِ السَّلامُ وَالْمَلائِکةَ الْمُوَکلینَ 
و از ملائکه پاسدار این حرم پاک، رخصت می‌جویم که 

بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَکةِ ثالِثاً ءَاَدْخُلُ یا رَسُولَ اللَّهِ 
داخل این حرم مطهّر شوم. ای پیامبر خدا! آیا به من اجازه می‌دهی داخل 

ءَاَدْخُلُ یا حُجَّةَاللَّهِ ءَاَدْخُلُ یا مَلائِکةَاللَّهِ 
شوم؟ ای حجّت خدا! به من اذن می‌دهی؟ ای ملائکه

الْمُقَرَّبینَ الْمُقیمینَ فی هذَالْمَشْهَدِ فَأْذَنْ لی 
مقرّب مقیم در این حرم نورانی! به من رخصت می‌دهید؟ 

یامَوْلای فِی الدُّخُولِ اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ 
ای مولای من! به من اجازه ده به بهترین نحوی که به اولیای خوداجازه می‌دهی 

اَوْلِیائِک فَاِنْ لَمْ آکن اَهْلاً لِذلِک فَاَنْتَ اَهْلٌ لِذلِک 
تاداخل حرم مطهّرگردم. اگرچه من سزاواراین چنین اجازه نیستم، ولی توشایسته آنی 

پیرزن انگار دوباره خواب می بیند ...

 

مولای مهربانم?

فهمیده بود انگار که خوابش راست است ، صبح بیدار شد و شروع کرد به تمیز کردن خانه اش ، مهمان عزیزی دارد امروز !

فرش ها را شست ، اسباب پذیرایی از آقا را حسابی جفت و جور کرد ، حیاط را شست و آب حوض فیروزه ای اش را عوض کرد .

… بهترین پذیرایی از آقا می تواند پختن نان برایش باشد ، تنور را تمیز کرد ، و روشنش کرد . خمیرها را یک به یک خیلی مرتب چید توی سینی و منتظر ماند تا برای آقا نان تازه بپزد و پذیرایی اش کند.

رفت درب خانه را باز کرد و روی پله اول نشست و منتظر ماند

ظهر به نیمه اش رسید و پیرزن دل توی دلش نبود اما دلشوره خفیفی هم داشت که نکند آقا اصلا نیاید

بعد از ظهر هم گذشت ، دلشوره خفیف پیرزن بالا گرفته بود یعنی آقا نمی آید ؟ خدایا پس چه شد خواب ما؟

دم غروب شده بود ، آفتاب امید پیرزن همراه آفتاب آسمان داشت نفس های آخر را می کشید 

 ، ایستاد و برای بار آخر تا انتهای کوچه را نگاه کرد پیش خودش گفت آقا کجا و خانه یک پیرزن روستایی ساده کجا؟ دلش شکست و اشکش جاری شد

از روی پله پایین آمد و رفت که در خانه را ببندد ناگهان دید کوچه غرق نور شد برگشت و آقا را دید که خرامان خرامان سمتش می آید زبانش بند آمده بود دستانش می لرزید و مات نگاه می کرد جلال پیامبر گونه آقا را .

آقا پیش قدم شد و سلام کرد ، پیرزن می خواست جان دهد از شدت شوق ! نفهمید چطور سلام آقا را جواب داد که آقا فرمود مهمان نمی خواهید؟  پیرزن انگار جانی گرفت با این جمله ….

قدمتان سر چشم ما آقا ، خوش آمدید بفرمایید یابن رسول الله ، خوش آمدید

آقا قدم در خانه گزاشت.. 

پیرزن انگار دوباره دارد خواب می بیند ، هشتمین شاخه درخت طوبی خانه اش را سرسبز کرده بود اتاق نه ، خانه پیرزن نه ، کوچه نه ،  محله نه ، انگار همه شهر نورانی شده بود .

پیرزن یاد پذیرایی اش افتاد یعنی همان تنور و نان تازه برای آقا ، تنور خاموش شده بود با کمک آقا تنور را روشن کرد و خمیر ها را آقا به او می داد و او هم درون تنور می گذاشت ، دل پیرزن داشت پر می کشید ، واقعا او داشت با امام اش نان می پخت . بوی نان تازه محله را برداشته بود

فکری به ذهن پیرزن زد او از امام خواست تا روی یک خمیر دستی بکشد تا متبرک شود و این نان سهم خودش باشد . آقا فرمود که نمیشود و این کار سرانجام ندارد ، پیرزن اصرار کرد و آقا دستی روی خمیر کشید پیرزن خمیر متبرک را توی تنور گذاشت ، عجیب بود خمیر نمی پزد؟ چند بار دیگر هم امتحان کرد اما دید نه خمیر آتش نمی گیرد امام فرمود دیدی نمی شود! چیزی که به دست امام (ع) تبرک شود در آتش نمی سوزد ….

اشک پیرزن جاری شد ، آقا آماده شد که برود و از میهمان نوازی پیرزن تشکر کرد و در حقش دعا نمود ، پیرزن همچنان اشک می ریخت ، آقا لبخندی زدند و به سمت در حرکت کردند و خداحافظی کردند و رفتند برای ادامه مسیر به سمت طوس… همان راهی که از آن برگشتی نداشت پسر رسول خدا …

پیرزن ماند و خمیری که نان نشده بود ، خمیری که نمی سوخت…

 

 

آقا جان…

دلهای ما قدر خمیر آن پیرزن نمی ارزد؟؟؟??

اللهم ارنی الطلعه الرشیده??

ما کسی را غیر از طلاب نداریم

در تشرفی که آیت‌الله الهی طباطبائی (برادر علامه طباطبائی) به محضر حضرت بقیةالله (عج) داشتند، حضرت به ایشان فرمودند: اگر مشکل و گرفتاری داشتید خدا را قسم بدهید به ریزه‌خواران سفره ما.

آیت‌الله الهی طباطبائی فرمودند: با وجودی که منظور حضرت را فهمیدم اما می‌خواستم از لسان شریف خودشان بشنوم!

سؤال کردم: آقا جان! ریزه خواران سفره شما چه کسانی هستند؟

حضرت فرمودند: همین طلبه‌ها.

سؤال کردم: آقا جان! شما از آنها راضی هستید؟ نن سکوت کردند و بعد از تأملی فرمودند:

ما کسی را غیر از آنها نداریم!

 

یا امام العصر ما زآن تو ایم ….

بنده انعام و احسان تو ایم….

بر نمیداریم سر از خاک درت.. 

تا ابد بر عهد و پیمان توایم…

در صراط مستقیم بندگی پیرو ووارشاد و برهان تو ایم…

پیشه ما عشق و شوق کوی توست …

چاکرانه سر به فرمان تواییم….

هرکسی را مطلب و معشوقی گرفت 

ما گرفتار و پریشان تو ایم…

هر کسی را علت و بیماری است.. 

ماهمه بیمار و هجران توایم…

دردمندانیم از سوز فراق …

جملگی محتاج درمان توایم…

ملک دنیا گر همه از آن ماست …

 

       منبع: کتاب پای درس علما، محمد تقی                  صرفی پور، ص ۶۵۷

مامان من تو چشماتون فاطمه نرجس می بینم!!!!!

مولای مهربانم?

 تا آخر شب درسهایم را می خواندم …

دخترم آمد پیش من نشست شروع کرد به حرف زدن و پرسیدن ….

نه می خوابید نه میزاشت درس بخوانم …

گفتم :بیا رو پاهام بخواب چشماتم ببند …

چشماشو بست …

گفت: مامان نگاهت بکنم …

با لبخند بهش گفتم: نگاه  کن  عزیزم…

با تعجب گفت :

چشمات …

گفتم: چشمام چی ؟؟؟؟…

گفت :مامان من تو چشماتون فاطمه نرجس می بینم….

خیلی دلم  به حال خودم سوخت …

  آقا جان کاش اجازه می دادید من هم نگاهتان کنم..

ای کاش تصویر زیبای تو در مردمک چشمان من …

و  تصویر من در  مردمک چشمان زیبای  تو  نقش می بست…

آه ای خدا برسان آن لحظه ای را که  چشمان من خیلی زیبا و دیدنی تر از چشمان امام زمانم می شود ? …

از عمق وجودم می سوزم …?

به علی بن مهزیار فرمودید: من مشتاق شما بودم ولی در وجود شما گناهانی بود که مانع این دیدار می شد …

اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ

  

خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند و آن پيشانى نورانى پسنديده را

 

وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ

 

و سرمه وصال ديدارش را به يك نگاه به ديده ام بكش

 

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ

 

وشتاب كن درظهورش وآسان گردان خروجش را و، وسيع گردان راهش را ومرا به راه او در آور …

 

اللهم عجل لولیک الفرج …به قلم خودم 99/4/9

 

نماز روز یکشنکبه ذی القعده

▫️بسم الله الرحمن الرحیم▫️

⚠️نماز روز یکشنبه ذی العقده

نماز یکشنبه ماه ذیقعده را از دست ندهیم و دوستان خود را نیز در آن شریک کنیم.
یکی از اعمالی که بسیار در سیره بزرگان به آن تأکید شده است، نماز توبه یکشنبه های ماه ذیقعده میباشد (که البته در مابقی ایام سال نیز به نیت رجاء وارد شده است ولی در یکشنبه های این ماه بسیار مورد توجه میباشد). این نماز یکی از دستوراتی است که تمام علمای اخلاق به آن اهتمام ویژه داشتند و تمام برنامه ها و چله های عبادی خود را با آن آغاز میکردند.
نحوه انجام نماز: در روز یکشنبه ماه ذیقعده غسل (با نیت توبه) انجام میشود. سپس 4 رکعت نماز (دو تا دورکعت) با نیت نماز توبه یکشنبه ماه ذیقعده خوانده میشود. در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه توحید و یک مرتبه معوذتین (ناس و فلق) خوانده میشود. بعد از سلام نماز دوم، هفتاد مرتبه استغفار گفته میشود و در انتها ذکر “لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم” خوانده میشود. (در دستور بعضی از بزرگان تعداد هفت بار برای ذکر 

🔷"لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم"🔷

 نقل شده است که به نظر صحیح تر می آید) و در انتها گفته میشود:
🔶يَا عَزِيزُ يَا غَفَّار اِغفِرلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ المُؤمِنيِنَ وَ المُؤمِنَات، فَاِنَّهُ لاَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنت🔶
نکته جالب در خصوص این نماز بحث حق الناس میباشد که در توضیح نماز آمده است در روز قیامت خصماء از او راضی میشوند. (انسان باید در جهت برآورده کردن حق الناس تلاش خود را انجام دهد و اگر فرد را پیدا نکرد یا احتمال مفسده ای داد، از طرف آن شخص صدقه دهد یا استغفار کند یا… ولی گاهی ممکن است حق الناسی نادانسته بر گردن انسان باشد که این نماز کمک میکند در روز قیامت آن فرد از انسان بگذرد.)

التماس دعا

این لوبیا ها خیلی برکت داشت...

  • مولای مهربانم ?

دیروز مادرم منتظر ما  بود …

با چه سختی من و بچه ها رسیدم خانه ی مادرم ..

من و مادرم نشسته بودیم باهم حرف می زدیم و …. 

بعد هم رفتم توی آشپزخانه گفتم مامان  برای ناهار چی درست کنم ؟

گفت: قورمه سبزی 

 لوبیا ها را از قبل پخته بود چقدر خوشرنگ و خوشمزه به نظر می رسید

 چقدر از این لوبیا ها خوشم می آمد  دلم میخواست فقط نگاهشون کنم….

سر سفره نشسته بودیم مادرم می گفت:

 دستت درد نکنه  دخترم خیلی خوشمزه است  ….

مثل قورمه سبزی سرحدیا شده?☺️

با حسرت که توی دلم داشتم گفتم: مامااااان

 بگو بوی قورمه سبزی حرم امام رضا(ع) میده …

خوب آقا حسرت خوردن غذای حرم به دلم مونده.. 

دلم برای امام رئوف خیلی تنگ شده 

دلم حرم میخواد، به آب  سقا خانه هم  قانعم ….?

به خودم آمدم ….

مادرم به بچه ها می گفت: شما امروز سر سفره امام زمان علیه السلام نشسته اید …

بخورید  نوش جان …

امروز شما  میهمان امام زمانید…

گفتم چطور…  گفت : از لوبیا ها 

پرسیدم یعنی خریده بودین برای صبحانه دعای ندبه و …؟؟؟؟

گفت :نه این لوبیاها رو از حوزه داده بودند  به انسیه خیلی هم برکت داشت امروز تموم شد …

 از عمق وجودم خوشحال شدم …?

گفتم خوب پس بگو که چقدر این لوبیا ها یجوری خاص اند …

این لوبیاها لوبیاهای امام زمانی اند ..?

آقا جان

برکت  تنها نان درون سفره نیست ..

برکت گاهی آدمیست که با بودنش در سفره قلبت زیبا می کند ادامه ی زندگی ات را…

برکتی مثل حضور  تو  ….?

الهی هب لی کمال انقطاع الیک…?

اللهم عجل لولیک الفرج?

به قلم خودم 99/3/7

علامت عاشق و منتظر واقعی امام زمان چیست؟؟؟

همه ما یک نوعی آلودگی به دنیا داریم از اهل بیت کمک بخواهیم اگر از این مهر و محبت دنیا کنده بشوی خیلی راحت می شوید سبک بال و راحت پرواز می کنید دنیا چیز بدی نیست وابستگی به دنیا چیز بدی است.
آیت الله بهاءالدینی رحمه الله می فرمودند: آسمان دنیا بد نیست خورشیدش بد نیست ماهش بد نیست دریایش بد نیست کوهش بد نیست زمینش بد نیست، به زمین کود می دهید حبوبات و گندم و جو و سیب و گلاب و موز و انواع واقسام میوه ها را به شما می دهد زمین بد نیست، اشجار و درختان بد نیستند، دنیا چیز بدی نیست وابستگی به دنیا بد است. علامت وابسته نبودن این است که هر چیزی که خدا بگوید عمل بکنیم و آن امکاناتی که در اختیار ما گذاشته در راه خدا مصرف کنیم. 

آیا ما اکثرا اگر بگویند آقا بفرما برویم حاضر هستیم؟

 چه زمانی حاضر هستیم؟ 

آن کسی که عاشق واقعی و منتظر واقعی امام زمان است که اگر امام زمان سلام الله علیه آمد دنبالش فرستاد 

گفت آقا بیا برویم هیچ مکثی نکند، نگوید آقا خانمم چه می شود؟ 

بچه هایم چه می شوند؟ 

مغازه ام چه می شود؟ 

پستم چه می شود؟ 

مقامم چه می شود؟

 نگوید من خداحافظی نکردم، در آن صورت شما عاشق نیستید منتظر واقعی نیستید.
علامت عاشق و منتظر واقعی امام زمان این است که هر وقت به او بگویند بیا برویم آماده باشد و به هیچ چیزی وابسته نباشد…..

سخنرانی استاد فرحزاد 

الهی هب لی کمال انقطاع الیک….🤲

اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه 🤲