بیست خصلت نیکو

اوصاف مردی بی نظیر

قطره ای از فضائل امیرالمومنین

شیخ صدوق (ره)در امالی آورده که امام باقر علیه السلام فرمود:به خدا سوگند ،شیوه ی زندگی امیرالمومنین ،علی ابن ابی طالب علیه السلام این گونه بود که چون بندگان خوراک می خورد وبر زمین می نشست و هر گاه دو پیراهن سنبلانی می خرید ،خدمتکار او با اختیار خود و رضایت علی علیه السلام جامه بهتر را بر می داشت و خود ،دیگری را می پوشید .

اگر آستین لباسش از انگشتانش بلند تر بود ،آن را کوتاه می کرد و آن گاه که لباسش از روی پایش می گذشت ،آن را می چید .

پنج سال خلیفه ی مسلمانان بود ،نه آجری بر آجری گذاشت و نه خشتی و ندهی را مالک شد و نه پول نقره یا طلایی به جا گذاشت.

به مردم نان گندم و گوشت می خوراند ،ولی وقتی خود به منزل بر می گشت نان جو با سرکه می خورد.

هرگاه با دو کار خدا پسندانه روبرو میشد ،آن را که دشوارتر بود انتخاب می کرد.هزار بنده را با دسترنج خود آزاد کرد که بر اثر رنج و زحمت آن کارها ،؛دستانش خاک آلود بودو از چهره اش عرق می ریخت .اودر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند و نزدیکترین مردم به او در عبادت همانا علی ابن الحسین ،سید الساجدین علیه السلام بود که کسی پس از او توان کار او را نداشت.

—————————————-

قطره ای از فضائل امام علی (ع)،عباس حبیب الهی

'گل شما رو چه جوری تزیین کنم ؟!

کافیه گل مورد علاقه خودتون رو انتخاب بکنید و بدین به آقای گل فروش . دیگه بقیه اش با اوستا است .فقط گاهی وسط کارش از شما می پرسه :"روبانش چه رنگی باشه “

آخر سر هم یه دسته گل تقدیم به شما . مبارک باشه .

 داشتم از کنار مهد کودک رد می شدم .یاد مغازه گل فروشی افتادم . با این تفاوت که

ما گل هامون رو میدیم دست اونها و بعد هم…

البته تو این دنیا مدرن و با این سر شلوغ پدر و مادر بیش از این انتظار نیست .

باز خدا خیر پدرمادر هایی بده که بچه رو مهد کودک میذارن .

تو این دنیا برای همه چی وقت پیدا می شه الا برا حرف زدن با بچه ها و محبت کردن به این گل های زندگی.

حضرت زهرا علیها السلام با فرزندش امام حسین مجتبی علیه السلام بازی می کرد و او را بالا می انداخت دو می فرمود  :            اشبه اباک یا حسن               واخلع عن الحق الوسن

    واعبد  الها  ذامنن                 و لا توال  ذا   الاحن

پسرم حسن،مانند پدرت باش.

ریسمان ظلم را از حق بر کن.

خدایی را بپرست که صاحب نعمتهای متعدد است.

و هیچ گاه با صاحبان ظلم و تعدی ،دوستی مکن.

همچنین نقل شده است که وقتی فرزندش حسین علیه السلام را بازی می داد،این گونه فرمود:

“انت شبیه  بابی ، لست  شبیهاَ بعلی”

تو به پدر من (پیامبر )شبیهی وبه پدرت علی شباهت نداری.

طبق همین نقل ،این بیت موجب خنده و تبسم حضرت علی علیه السلام می شد.

———————————

منبع:کتابچه کوثر رسول

دفاع از امیر المومنين

دفاع و یاد آوری فضایل اهل بیت علیهم السلام

در آن هنگامه غم آلود که علی علیه السلام را با زور به مسجد می بردند فاطمه علیها السلام میان جمعیّت آمد و بین امام و آنها قرار گرفت و فرمود:
سوگند به خدا ، نمی گذارم پسر عموی مرا ظالمانه به سوی مسجد بکشانید .وای بر شما چه زود به خدا و رسولش خیانت کردید و به خانواده او ستم نمودید، با این که رسول خدا پیروی از ما ودوستی با ما را به شما سفارش  کرده و فرمود که در امور زندگی از اهل بیت علیهم السلام اطاعت نماییدکه خداوند فرمود :به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمی خواهم ، جز این که با اهل بیت من دوستی نمایید.

تهدید به نفرین کردن

در آن لحظه که امام علی علیه السلام را به سوی مسجد می کشیدند و هیچکس در آن غربت و تنهایی دفاع نمی کرد ، خود را به امام رساند و خطاب به عمر فرمود :
ای پسر خطاب ! سوگند به خدا اگر کراهت نداشتم که بیگناهان مدینه گرفتار بلای الهی شوند ، نفرین می کردم و آنگاه می فهمیدی که نفرین من خیلی زود تحقق می پذیرد.
گلبوته های گلستان فاطمه علیها السلام ص110

نماز در بهائیت


مهمترین عبادت و بالاترین عملی که به منظور اظهار خضوع و خشوع و بندگی در مقابل جلال و عظمت پروردگار جهان انجام داده می شود، نماز است.
نمازی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در مورد آن فرمود: نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من، همانند نهر آب زلالى است که از مقابل خانه آنان مى گذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شست و شو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟.[1]


و واقعاً حیرت آور است که هنوز ترتیب و خصوصیات آن در مسلک “باب” و “بهاء” معین نشده است.

“سیّد باب” در اولین مرتبه در “بیان” گفت: اول نمازی که وضع شد، نماز ظهر بود؛ و کلّ آن بعدد واحد (19) وضع شده تا آنکه هر یکی در جنّتی باشد در اطاعت حقّ… و در سه رکعت آن توحید ذات کن و در چهار رکعت بعد توحید صفات و در شش رکعت بعد توحید افعال و در شش رکعت بعد توحید عبادت … .[2]

ادامه »

صفحات: 1· 2

علت رنگ زرد آ لو وهسته تلخ وشیرینش؟

علت این که رنگ زرد آ لو زرد است وهسته ی بعضی از آنها شیرین می باشد چیست؟  

رسول خدا ( صلي الله علیه وآله و سلم) فرمودند :خداوند عزوجلّ پیامبری از پیامبران را به سوی قومش مبعوث نمود وی مدت چهل سال در میان قوم خود به ارشاد آنها همت گماشت ولی احدی به او ایمان نیاورد در  یکی از سالها آن مردم در کلیسا و معبدی عیدی گرفته بودند آن پیامبر نیز به متابعت از ایشان در آن عيد شرکت نمود به آنها گفت:به خدا ايمان آورید، 

گفتند:اگر تو پیامبر هستی برای ما دعا کن که خدا طعامی همرنگ لباس ما حاظر کند ، لباس آنها زرد رنگ بود.

آن پیامبر چوب خشکی را آورد، سپس خداوند متعال را خواند و از ذات جلالش خواست آن چوب را سبز کند، چوب سبز شد و میوه آورد و میوه اش زردآلو بود آنها از آن میوه خوردند هرکس از آن میوه خورد نیّت داشت که مسلمان شود در جوف زردآلو يي که خورده بود شیرین درآمد و آن کسی که میوه را خورد و نیت داشت که به دست آن پیامبر مسلمان نشود هسته در جوف زردآلو يي که خورده بود،تلخ از کار درآمد. 

____________________________

علل الشرایع، ج2،ص823.

پاسخ به نمی دانم ها، ص247

تست

سلام

تست موضوعات

قرآن

پیشاپیش عیدتون مبارک

 

 

میلاد حضرت محمد(ص)

میلاد نورمبارک

شیخ صدوق از امام صادق (ع) روایت می کند که :

ابلیس که لعنت خدا بر او باد -در آسمان ها ی هفت گانه رفت و آمد می کرد.چون عیسی (ع)به دنیا آمداز سه آسمان منع گردید.و فقط در چهار آسمان گردش می کرد .

زمانی که رسول خدا (ص)ولادت یافت ؛ابلیس از تمام آسمان ها منع شد و شیطان ها به وسیله شهاب سنگها سنگباران شدند.

در روزی که پیامبر اکرم (ص) به دنیا آمد ,تمام بتها بر زمین افتادند ,ایوان کسری در آن شب به زلزله در آمد و چهارده کنگره آن فرو ریخت , دریاجه ساوه خشک و در بیابان سماوه (محلی بین کوفه و شام )دسیل جاری گردید.

آتشکده فارس که هزاران سال خاموش نشده بود -به خاموشی گرایید .طاق کسری از میان , شکاف پیدا کرد و آب رود خانه دجله در آن کاخ نفوذ کرد .در همان شب نوری از حجاز تابید و تا مشرق ادامه پیدا کرد تختهای پادشاهان جهان سر نکون شد.آن روز همه ی آنها خاموش بودند.علم پیشگویان از آنان اخذ و جادوی جادوگران باطل گردید….

آمنه می گوید :بخدا سوگند که فرزندم در حالی که با دست خویش از زمین خوردن جلو گیری می کرد,بعه دنیا آمد .پس سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و به آن نگریست .آنگاه نوری از من خارج شد که همه چیز را برای او روشن کرد .در آن روشنایی سخن کسی را شنیدم که می گفت:تو سرور آدمیان را به دنیا آوردی ؛او را محمد بنام.

——————————————————–

داستانهایی از دوران کودکی و نوجوانی چهارده معصوم (ع)ص12