به همین سادگی فیلمی از کارگردانی مهربان

به همین سادگی بگذارید کمکتان کنم .

اولاَ دوره زمونه خیلی عوض شده شاید اون زمون با بیست سی قلم جنس می شد زنگی کرد ،اما الان …

دوماپای آبرو در  میونه .

من اگه الآن فقط یه غذا سر سفره مهمون بذارم پشت سر من هزار حرف و حدیث نمی زنن؟!

سوماَ…

و هزاران هزار بهانه دیگر که ما را لحظه به لحظه از زندگی مادر مهربونمون دور می کنه!!

روزی امیرالمومنین علیه السلام به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند:خوردنی چیزی داری ؟

-نه بخدا سوگند  دو روز است که خود و فرزندانم حسن و حسین گرسنه ایم !

-چرا بمن نگفتی ؟

-ازخدا ا شرم کردم چیزی از تو بخواهم که توانایی آماده کرن آنرا نداشته باشی .

علی علیه السلام از خانه بیرون می رود .دیناری وام می گیرد.روزی گرم است .

آفتاب سوزان همه جا را گرفته در آن هوای گرم مقدا د پسر اسود را با حالتی آشفته می بیند .

-مقداد چه شده است ؟چرا در این هوای گرم  بیرون از خانه ایستاده ای ؟

- مرا از پاسخ دادن معذور بدار !

- نمیشود باید مرا خبر دهی !

-حال که چنین است ،بدان که گرسنگی مرا از خانه کشانده است دیگر نمی توانستم گریه فرزندانم را تحمل کنم .

-بخدا من نیز برای همین از خانه بیرون آمدم .این دینار را وام گرفته ام اما تو را بر خو د مقدم می شمارم .آن پول را به مقداد می دهد.

در این مساوات دختر پیغمبر هم سهیم بود . بلکه گاه سهم بیشتری را بعهده می گرفت.یک روز و دو روز و یا سه روز خود و فرزندان او گرسنه  بسر می بردن . فاطمه شوهر را آگاه نمی کرد ،چون علی مطلع می شد می پرسید چرا بمن نگفتی بچه ها گرسنه هستند؟

-پدرم فرموده است ،چیزی از علی مخواه مگر آنکه او خو د برای تو آماده کند.

———————————————–

منبع:کتابچه کوثر رسول سازمان اوقاف و امور خیریه

 

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.