علی علیه السلام و کاسب بی ادب
🔸در ایامی که امیرالمؤمنین (ع ) زمامدار کشور اسلام بود اغلب به سرکشی بازارها میرفت و گاهی بمردم تذکراتی میداد.
🔸روزی از بازار خرمافروشان ، گذر میکرد دختر بچه ای را دید گریه میکند ایستاد و علت گریه اش را پرسش کرد.
🔸 در جواب گفت آقای من یک درهم داد خرما بخرم از این کاسب خریدم به منزل بردم نپسندیدند آورده ام که پس بدهم قبول نمیکند.
🔸 حضرت به مرد کاسب فرمود: این دختربچه خدمتکار است و از خود اختیاری ندارد شما خرما را بگیر و پولش را برگردان .
🔸 مرد از جا حرکت و در مقابل کسبه و رهگذرها با تمام دست بسینه علی علیه السلام زد که او را از جلو دکان رد کند.
🔸کسانیکه ناظر جریان بودند به او گفتند چه میکنی ؟ این امیرالمؤمنین است . مرد خود را باخت و رنگش زرد شد، فورا خرمای بچه را گرفت و پولش را داد.
ثم قال یا امیرالمؤمنین :
🔻 ارض عنی ، فقال ما ارضانی عنک ان اصلحت امرک .🔺
🔸سپس گفت یا امیرالمؤمنین مرا ببخشید و از من راضی باشید حضرت فرمود: چیزیکه مرا از تو راضی میکند اینست که روش خود را اصلاح کنی و رعایت اخلاق و ادب را بنمایی.
منبع:بحار ج شانزدهم ص43
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط طلبه میناب در 1396/04/31 ساعت 07:46:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |